3ماهگی و آخرین پست سال91
اوهو اوهو
سلام عرض شد خدمت دوست جونیای خودم حال و احوال خوبه دماغا چاغه؟!خوب خدارو شکر
ما هم شکر خدا خوبیم یه نفسی میاد و میره
خب دیگه چاغ سلامتی بسه بریم سراغ حال و هوای اینروزای خودم با مامانی جونم
اول از همه اینکه مامانم دیروز ببلاگمو دید بنده خدا چه ذوقی کرد برای اولین بار برق نگاهو تو چشاش دیدم
ای خدا یعنی میشه یه روزی مامانم بغلم کنه(آیکون یه نی نی که اشک شوق تو چشاش جم شده)
خدا خیرت بده خاله جون که دل مامانمو شاد کردی
الهی بحق همین روز و همین ساعت دلشاد بشی خاله جون
ضمنا با خاله جون قرار گذاشتیم تند تند ببلاگمو آپ کنیم تا مامانم هی هی بیاد ببلاگمو بخونه و یه تنوعی باشه براش بلکه خودش هم سر ذوق اومد و چند خطی برامون نوشت
بقیش تو ادامه مطلبه
دیگه اینکه امسال خاله جون به مامانم قول داده بود بخاطر من یه هفت سین خوشگل واسه مامانم درست کنه ولی تا جایی که بوش میاد نه از هفت سین خبری هست نه از سبزه بنده خدا خاله امسال سه تا سبزه انداخته بود اونم بشکل مار ولی تا حالا که هیچکدومش سبز نشده تازشم یکی یکی داره تلفات میده خدا هیچ خاله ای رو خجالت زده اهل و عیالش نکنهدلم به حال دخمل خاله میسوزه آخه امسال عید هیچی ندارن که تو ببلاگشون بزارن
خبر دیگه اینکه چند شب پیش اولین ٤شنبه سوری رو هم به خیر و سلامتی گذروندم ای بابا ٤شنبه ٤شنبه که میگفتن این بود من که نه تنها نترسیدم خیلی هم کیفیدم آخه نمیدونین اون دنیا چه جوی واسه این ٤شنبه سوری واسمون ساخته بودن ما که بجز ٥ شش تا دلمه خوشمزه چیزی از ٤شنبه سوری نفهمیدیم
خوب دیگه حالا بریم سراغ خودم که خاله جون خیلی کار داره وباید بره به کاراش برسه
عرض کنم خدمتتون که با اومدن ماه فروردین و سوم ماه منم سه ماهه میشم به سلامتی دیگه یواش یواش وقتشه که فامیلامون از وجود من باخبر بشن هرچند انگار بعضی از فامیلا یه بویی بردن ولی هنوز بروی خودشون نمیارن خوب نیارن مام بروی خودمون نمیاریم ایششششش
خولاصه که سال٩١ هم به خیر و خوشی تموم شد ومنم سه ماهمو تموم کردم ایشاله که سال٩٢ هم برای من وهم برای مامان و بابای عزیزم سال خوب و پر برکتی باشه
اینم آخرین عکسم تو سال ٩١ (خودم عمدا کله ملاق شدم که یکم بخندین)
همگی بگین ماشاله چشم نخوری ایشاله